زنان سرزمین من

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

زنان سرزمین من - "مرد باید نوکر زن و بچه‌اش باشه""مرد باید نوکر زن و بچه‌اش باشه"

فرشته‌ها با هم می‌آیند را بعد از این همه مدت، دیدم. به جز بحث نمایش زندگی یک روحانی، به نظرم محور اصلی فیلم همان جمله "احمدآقا" به "حاج‌آقا سلحشور" است که "مرد باید نوکر زن و بچهش باشه"؛ همان وضعیتی که احمدآقا در فیلم داشت که با تمام وجود به زن و بچه‌هایش خدمت می‌کرد و نمی‌گذاشت به اصطلاح آب در دل زنش تکان بخورد؛ از غذا پختن و ظرف و لباس شستن بگیرید تا به آب و آتش زدن برای پول ویارانگی‌های ثانیه به ثانیه همسرش.

خب هر جوره آدم فکر می‌کند می‌بیند این زندگی، چقدر مطلوب است برای اکثر خانم‌ها؛ آن هم در این دوره زمانه‌ای که مردها بیشترشان مسئولیت‌های اصلی‌شان را هم در زندگی مشترک درست‌درمان انجام نمی‌دهند، چه برسد به این جور کارها. حس خوبی دارد که آدم بنشیند در خانه و با خیال آسوده به دل‌مشغولی‌هایش برسد و خیالش راحت باشد که در این دنیا یکی هست که همه‌جوره هوایش را دارد.

اما چیزی که در این فیلم توی چشم‌ام می‌زد، مدل زن فیلم بود؛ یک دختر بی‌اندازه دست و پاچلفتی و بی‌دغدغه و سطحی که کل فعالیت‌هایی که قبل از به دنیا آمدن بچه‌ها از او نشان داده می‌شود، فیلم‌‌دیدن و گریه کردن، تست کردن غذاهایی که شوهرش بعد از سرکار تندتند برایش می‌پزد، تلفن صحبت کردن‌های طولانی با مامانش، پیداکردن اسم برای بچه‌ها، و غرغر کردن سر شوهرش به خاطر حرف‌های جاری‌اش است؛ دریغ از یک خط کتاب خواندن حتی یا چه می‌دانم...

نمی‌گویم زن سنتی، چون زن سنتی تا این اندازه بی‌کار و علاف** نبود. شاید بتوان گفت یک زن تحمیق‌شده (با اغراق البته؛ ولی صفت دیگری برایش پیدا نکردم انصافاً و به دلیل همین ضیق کلمات این را به کار بردم). خب نمی‌شد مثلاً این مرد خوب مسئولیت‌پذیر، در کنار یک زن کمترسطحی نشان داده می‌شد؟! البته به نظر می‌رسد که این نوع نشان دادن، همان چیزی است که در واقعیت وجود دارد؛ حداقل تجربه‌زیسته من از زندگی آدم‌های دورواطرافم نشان می‌دهد که هرچقدر زن‌هایمان مسئول‌تر و فعال‌تر شده‌اند، مردهایمان خودشان را راحت‌تر کرده‌اند؛ یعنی انگار در نگاه بیشتر مردها، زن باید دست و پاچلفتی و تا این حد سطحی باشد، تا وظیفه مرد بشود نوکری‌اش. البته برعکس‌اش هم هست‌ها؛ مثلاً زن این فیلم خوش‌زبان و مهربان است و نیش و کنایه‌زن نیست؛ چیزی که زن‌های ما اغلبشان بعد از رشد اجتماعی‌کردن، کم‌کم از دست داده‌اند. ولی درکل چه خوب می‌شد اگر زن‌ها رشد می‌کردند و در کنارش خوش‌زبان‌تر و مهربان‌تر می‌شدند و مردها هم این رشد آنها را می‌پذیرفتند و همچنان هم نوکری‌شان را می‌کردند.

* یک جمله قشنگ و دوست‌داشتنی دیگر هم فیلم دارد؛ دایی زن خطاب به احمد می‌گوید: "زن‌ها زود می‌بخشند و دیر فراموش می‌کنند."  
** ممنون از تذکر دوست عزیز بابت غلط املایی :)

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۸:۵۱
یک زن
زنان سرزمین من - خیلی شیک و مجلسی به زن ها خشونت می کنیم

خشونت علیه زنان که فقط کتک زدن و فحش دادن و پول ندادن و آزار خیابانی و... نیست که؛ همین که یک خانم متاهل مدام نگران دل شوهرش باشد که نکند بلرزد و پایش که نکند بلغزد؛ همین که بخشی از دخترهای مجرد ما پول خرج می کنند و می روند از این کلاس های مهارت جذب (جذب مردان) شرکت می کنند تا از استرس مطلوب و محبوب مردها نبودن دربیایند و بالاخره شوهر پیدا کنند!*، همین که زن ها مدام می روند سراغ بوتاکس و ساکشن و عمل های زیبایی و حتی سر صبح که می خواهند بروند سرکار یا دانشگاه کلی وقت صرف می کنند بابت خروار خروار آرایش و مو درست کردن، همین که هرکداممان ممکن است کلی دختر مذهبی و غیرمذهبی بشناسیم که پسرهای به ظاهر شیک  و باکلاس و درس خوانده و حتی مذهبی امروزی دلشان را شکسته اند و با تریلی از روی روح و روانشان رد شده اند و با خاک یکیشان کرده اند و حتی بعضی از این دخترها را به جایی رسانده اند که خودشان را بعد از مدتی تبدیل کرده اند به یک هرزه ای مثل آن پسرها، همین که بعضی از دخترهای مجرد سن و سال دار ما مجبور می شوند تنها زندگی کنند و خودشان بار زندگی را به دوش بکشند و حتی پدر و برادرهایشان دستی زیر بازوی آنها نگذارند و کمکی نکنند** یا زن های متاهل و بچه دار بدسرپرستمان به جای روانداختن به خانواده هایشان مجبور باشند بروند سراغ کمیته امداد و بهزیستی و اینجور مراکز یا پدرشان دربیاید زیر مشکلات اقتصادی؛ همه اینها هم خشونت علیه زنان است؛ خشونت هایی جدید که برخی شان انقدر خوش آب و رنگ و جذاب است که شاید درست حسشان نکنیم... درست است که کتک زدن زن ها کمتر از قبل شده ظاهرا (هرچند هنوز هم حتی بین آدم های تحصیلکرده اتفاق می افتد)، فحش دادن ها هم احیانا کمتر شده باشد (یا شاید بهتر باشد بگوییم متاسفانه از حالت یکطرفه درآمده و یکی می گویند و یکی می شنوند) و... ولی سری جدیدی خشونت جایگزین شده اند؛ خشونت های خیلی شیک و مجلسی.

*اینرا ببینید لطفاً.

**منظور ساختارهای حمایت خانوادگی از بین رفته در این دوران و عصر است و جایگزین شدن حمایت های نهادی و دولتی.

پریروز برای اولین بار در عمرم وقتی داشتم سر صبح زیر نم باران، روی برگ های زرد بدو بدو می کردم، حس کردم چقدر پاییز را دوست دارم.

یک پیرمرد افغانی عضو طالبان شرف دارد به این مدل مرررررررردهای ایرانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۳ ، ۱۷:۲۹
یک زن