"مرد باید نوکر زن و بچهاش باشه"
فرشتهها با هم میآیند را بعد از این همه مدت، دیدم. به جز بحث نمایش زندگی یک روحانی، به نظرم محور اصلی فیلم همان جمله "احمدآقا" به "حاجآقا سلحشور" است که "مرد باید نوکر زن و بچهش باشه"؛ همان وضعیتی که احمدآقا در فیلم داشت که با تمام وجود به زن و بچههایش خدمت میکرد و نمیگذاشت به اصطلاح آب در دل زنش تکان بخورد؛ از غذا پختن و ظرف و لباس شستن بگیرید تا به آب و آتش زدن برای پول ویارانگیهای ثانیه به ثانیه همسرش.
خب هر جوره آدم فکر میکند میبیند این زندگی، چقدر مطلوب است برای اکثر خانمها؛ آن هم در این دوره زمانهای که مردها بیشترشان مسئولیتهای اصلیشان را هم در زندگی مشترک درستدرمان انجام نمیدهند، چه برسد به این جور کارها. حس خوبی دارد که آدم بنشیند در خانه و با خیال آسوده به دلمشغولیهایش برسد و خیالش راحت باشد که در این دنیا یکی هست که همهجوره هوایش را دارد.
اما چیزی که در این فیلم توی چشمام میزد، مدل زن فیلم بود؛ یک دختر بیاندازه دست و پاچلفتی و بیدغدغه و سطحی که کل فعالیتهایی که قبل از به دنیا آمدن بچهها از او نشان داده میشود، فیلمدیدن و گریه کردن، تست کردن غذاهایی که شوهرش بعد از سرکار تندتند برایش میپزد، تلفن صحبت کردنهای طولانی با مامانش، پیداکردن اسم برای بچهها، و غرغر کردن سر شوهرش به خاطر حرفهای جاریاش است؛ دریغ از یک خط کتاب خواندن حتی یا چه میدانم...
نمیگویم زن سنتی، چون زن سنتی تا این اندازه بیکار و علاف** نبود. شاید بتوان گفت یک زن تحمیقشده (با اغراق البته؛ ولی صفت دیگری برایش پیدا نکردم انصافاً و به دلیل همین ضیق کلمات این را به کار بردم). خب نمیشد مثلاً این مرد خوب مسئولیتپذیر، در کنار یک زن کمترسطحی نشان داده میشد؟! البته به نظر میرسد که این نوع نشان دادن، همان چیزی است که در واقعیت وجود دارد؛ حداقل تجربهزیسته من از زندگی آدمهای دورواطرافم نشان میدهد که هرچقدر زنهایمان مسئولتر و فعالتر شدهاند، مردهایمان خودشان را راحتتر کردهاند؛ یعنی انگار در نگاه بیشتر مردها، زن باید دست و پاچلفتی و تا این حد سطحی باشد، تا وظیفه مرد بشود نوکریاش. البته برعکساش هم هستها؛ مثلاً زن این فیلم خوشزبان و مهربان است و نیش و کنایهزن نیست؛ چیزی که زنهای ما اغلبشان بعد از رشد اجتماعیکردن، کمکم از دست دادهاند. ولی درکل چه خوب میشد اگر زنها رشد میکردند و در کنارش خوشزبانتر و مهربانتر میشدند و مردها هم این رشد آنها را میپذیرفتند و همچنان هم نوکریشان را میکردند.
* یک جمله قشنگ و دوستداشتنی دیگر هم فیلم دارد؛ دایی زن خطاب به احمد میگوید: "زنها زود میبخشند و دیر فراموش میکنند."
** ممنون از تذکر دوست عزیز بابت غلط املایی :)