بیمار اتاق بغلی
دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ
زنان سرزمین من - بیمار اتاق بغلیبیمار اتاق بغلی
بیمار اتاق بغلی پدربزرگم، دیروز فوت کرد. بعد دخترها و نوه هایش ریخته بودند توی بیمارستان و جیغ و داد و گریه. وسط این سروصداها، یکهو دخترش با صدای بلند و حالت گریه گفت: "بابا! چقدر مامانو می زدی!!!!"
خدا رحمت کند بنده خدا را. ولی من نفمیدم الان این حرفش ذکر خاطرات خوب!!!! متوفی بود؟، گله از پدرش بود؟، تنها صفت بارز و مشخص رفتاری آن بنده خدا بود که حتماً باید ذکر می شد؟، دخترش بدگویی اش را کرد؟؛ یا چی؟... در کل خدا بیامرزدش.
وقتی...
۹۴/۰۲/۰۷