زنان سرزمین من

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

زنان سرزمین من -

خدایا خودت؛ فقط خودت من را از این بازی خارج کن؛ وقتی عالم و آدم می خواهند من را وارد بازی کنند؛ وقتی خودم توان خارج شدن از آن را ندارم؛ وقتی می بینم- به چشم خودم- که آدم این بازی ها نیستم؛ آدم این حرف ها. وقتی هنوز قدرت تشحیص راست و دروغ بنده هایت را ندارم؛ وقتی انقدر ضعیفم. 

پناه بر تو خدا پناه بر تو...





مادربزرگ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۴۹
یک زن
زنان سرزمین من - هر سال با بهار پیرتر می شوم

اینکه فصل بهاری هست و شکوفه درخت ها هستند و گل ها جوانه می زنند و همه جا سبز سبز سبز می شود و صدای پرنده ها؛  مخصوصا دم دمای صبح غوغا می کند و .... هزار اعجاز دیگر این فصل؛ کافیست که عالمی را عاشق عالم کند. 

بعد اگر همین فصل؛ اول اولای همین فصل رنگی رنگی خدا بخواهد و پا به این دنیا بگذاری، عشقت به این عالم صدچندان می شود؛ هرچقدر هم که هر سال با آمدن بهار یک سال به عمرت اضافه شود و پیرتر شوی و بروی در فکر که ای بابا امسال عمرم چطور گذشت. 

خلاصه که امشب شمع سی و یک سالگی ام را فوت کردم و حالا با دنیایی بیم و امید چشم به روزهای آتی زندگی ام دارم... امید که عمرم کفاف دهد و سال دیگر از گذر  پرخیر و برکت این سال عمرم بنویسم.






مادربزرگ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۵۲
یک زن