زنان سرزمین من

زنان سرزمین من - زن های بدبخت ساری پوشزن های بدبخت ساری پوش

خب من امروز فهمیدم چقدر زن های سرزمین عجایب که بلدند دور درخت پیچ بخورند و برقصند و پرِ ساری به باد بدهند و از پله های وسط سالن های بزرگ خانه شان بالا پایین بروند و هی معشوق مردهای آنچنانی باشند، بدبختند. حتی خیلی بدبخت تر از زن های افغان که قبل ترها آن خانم قاضی اهل ولایت تخار برایم گفته بود.

نظام طبقاتی- ایدوئولوژیکی کاستی آن منطقه را بگذارید در کنار بافت روستایی 67 درصدی هندوستان و فقر غالب، می شود یک بافت سنتی سخت و متصلب؛ و در این شرایط اگر خدای ناکرده برخی از این سنن خشونت زا و غیرعقلانی و زشت باشند، به گذر سال ها و آمد و رفت آدم ها به این دنیا و آن دنیا طول می کشد تا درست شود. حال هر چقدر هم که نظام حقوقی شان را ترمیم کنند و مثلا بگویند زن های کاست نجس مال کاست های بالاتر نیستند و کسی حق تعرض گروهی یا فردی به آنها را ندارد و اگر تجاوزی صورت بگیرد پیگیرد قانونی قضایی می شود، باز هم می بینیم که در روستاها به زنان این کاست تعرض می شود و پلیس هم وارد صحنه جرم می شود و مجرم را دستگیر می کند، اما در نهایت بعد از چند روز آزاد می شود.

یا مثلا سال 1965 (اگر اشتباه نکنم) قانون الغای جهیزیه (دوری) (اینکه اگر دختری جهیزیه نداشت یا جهیزیه ناقصی داشت داماد و خانواده داماد حق کتک زدن و کشتن دختر را ندارند) را مصوب می کنند، ولی باز هم می بینیم رسم جهیزیه پابرجا است و کلی تلفات از جامعه زنان می گیرد.

از جنین و نوزاد دختر که خانواده ها به خاطر بار مالی این رسم، یا آنها را سقط می کنند یا بعد از به دنیا آمدن زنده به گور، تا دخترهایی که با کلی زحمت، جهیزیه (شامل طلا، اتومبیل، مسکن، لوازم منزل؛ البته در کاست های مختلف فرق می کند، ولی در کل بار هزینه ای عروسی بر دوش خانواده دختر است و هر چقدر طبقه اجتماعی- فرهنگی پسر بالاتر می رود، دختر باید هزینه بیشتری بکند. جالب اینکه درخواست ازدواج از ناحیه دختر صورت می گیرد؛ یعنی اول بار برای خواستگاری خانواده دختر پیشقدم می شوند. و بامزه اینکه در برخی ایالات هندوستان، مورد داشتیم که پسرها را می فروختند به خانواده دخترها؛ به مبلغ 300 تا 3000 روپیه :).... یک نکته اینکه حساب کرده اند دیده اند به طور متوسط هر خانواده ای اگر بخواهد برای دختر خودش جهیزیه مربوط به طبقه خودش را خریداری کند، باید درآمد هفت سال کاری خانواده را ذخیره کنند. هوففف... برگردید لطفا قبل باز شدن پرانتز را یک نگاهی بیندازید تا بقیه جمله درست شود) تهیه می کنند و می روند خانه شوهر و مدام مورد ضرب و شتم شوهر و خانواده اش قرار می گیرند. اصلا کتک زدن زن ها رسم است آنجا. مخصوصا از طرف خانواده شوهر و بخشی از این کتک زدن هم به خاطر نارضایتی شان از جهیزیه دختر است.

 خلاصه که گویا هند برای زن ها، فقط در فیلم های بالیوودی اش قشنگ است و بس.

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۴
یک زن
زنان سرزمین من - پدربزرگپدربزرگ

چند روز است که راهی بیمارستان شده و انگار قلبم را انداخته اند روی آتش. قلب همه مان را.

حالا درست که بیشتر از 80 سال از عمرش می گذرد، درست که تا قبل از این کمرش خم بود و زانوهایش سست و دست هایش لرزان و تازه هر داستانی را چند بار تکرار می کرد. همه اینها درست. ولی دلیل نمی شود شمای دکتر و پرستار هی بروید و بیایید و بگویید "سطح هوشیاریش پایین تر رفته"، "سن حاج آقا بالاست ما همه تلاشمان را می کنیم، ولی شما دعا کنید."

پی نوشت: این روزهای "یا من ارجوه" دعا می کنید برای پدربزرگ عزیز خانه مان؟!

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۲
یک زن
زنان سرزمین من -تمامش می کنم

قول می دهم

قول

پی نوشت:ثبت می کنم اینجا که تا آخر عمرم یادم بماند.

 

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۲۸
یک زن
زنان سرزمین من - دین، ازدواج موقت، کاشت ناخن، چندهمسری، خرید و...دین، ازدواج موقت، کاشت ناخن، چندهمسری، خرید و...

خب ناخن کاشتن مشخص است که اشکال شرعی دارد. تعریف می کرد که از ناخن هایش خوشش نمی آمده و دوست داشته بکارد، ولی همین ممانعت شرعی کار را برایش سخت کرده بوده. از اینور و آنور می پرسد و در نهایت می گویند اگر همسرت از ناخن های فعلی ات نفرت دارد و احساس انزجار می کند، می توانی ناخن بکاری (با نگاه اولویت حفظ خانواده و جلوگیری از هم پاشیدن و این حرف ها). حالا اینکه چطور سوال کرده و چه جملاتی به کار برده و چه توضیحاتی داده را نمی دانم دقیق. چندبار دیگر هم البته از افراد دیگر در مورد لاک ناخن و عمل زیبایی بینی و بزرگ کردن برخی اندام ها شنیده بودم که همچین جواب هایی داده بودند. باز هم تاکید می کنم که نمی دانم سوال کننده چطور پرسیده و دقیق چه جوابی گرفته، ولی در کلیت جواب همینطور بوده. (چون واقعا در استفائات، نحوه طرح سوال مهم است)

با یکی از بچه ها صحبت می کردیم. حرف همین احکام بود. می گفت چطور در این موارد با نگاه تحکیم خانواده، حکم تغییر می کند، ولی مثلا اگر مردی زن دار صیغه کند و به گونه ای باشد کارش که سلامت روان زن اول را بهم بریزد و خانواده را متزلزل کند، حکم حلالیت صیغه را تغییر نمی دهیم؟ (البته بدون لحاظ مواردی که اتفاقا صیغه باعث ثبات بیشتر خانواده اصلی می شودها؛ شنیده ام که می گویم. یعنی بعضی وقت ها هست که مرد صرفا به دلیل نیازهای اولیه ای که از ناحیه همسر اصلی تامین نمی شود و نه از سر هوسبازی و زیاده خواهی جنسی، صیغه می کند و اتفاقا رفتارها و احوالاتش با همسر اول بهتر می شود و خانواده اصلی تحکیم هم پیدا می کند.)

نمی دانم به واقع. فهم دین و احکام دینی و این گونه مسائل جدید سخت است.

پی نوشت 1:بخوانید. خوب است که یکی از خود جامعه مردان آستین بالا زده و این حرف ها را می گوید.

ریخت‎شناسی آقایان چند همسرخواه در جامعۀ امروز/ بررسی دلیل عمومی آقایانِ چند همسرخواه/ روی سخن این یادداشت با همه است، اما مخاطبِ ویژه «برادرانِ مسلمان» هستند.

هرچند این روزها ازدواج مجدد مردان در بیشتر موارد به صورت موقت اتفاق می افتد و نه دائم؛ تا یک وقت خسته نشوند حضرات و زیر بار تعهد نروند. آخر خیلی خیرخواه هستند و به فکر زنان!

بی ربط:... و بیاید زمانی که آدمی کلی پول داشته باشد و بتواند هر چه قدر دلش می خواهد گلدان و کفش پاشنه بلند و روسری بخرد. :)

 بی ربط 2:قدیمی است، ولیگوش بدهید.

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۵
یک زن
زنان سرزمین من - وقتی...وقتی...

بنده خدایی می گفت گاهی آدم گریه که می کند، وقتی اشکش جاری می شود، شوری این اشک چنان پوست صورتش را می سوزاند که بیا و ببین. می گفت هر چه پوست بیشتر بسوزد، نشانه این است که قلب بیشتر سوخته و دل بیشتر گرفته. اینها را امروز بعد از یک ساعت و خورده ای اشک ریختن، خوب فهمیدم؛ وقتی حس می کردم انگار اشک هایم مثل اسید پوستم می خورد و می آید پایین. وقتی قلبم بدجور آتش گرفته بود.

پی نوشت 1:.....

پی نوشت 2:تمام می شود آیا؟! این سیاهی سپید می شود یعنی؟! باورش سخت شده دیگر برایم.

نقاشی ایلیا و مارینا برای من به مناسبت روز زن. عید همگی مبارک.

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۲۹
یک زن
زنان سرزمین من - یک پیرمرد افغانی عضو طالبان شرف دارد به این مدل مرررررررردهای ایرانییک پیرمرد افغانی عضو طالبان شرف دارد به این مدل مرررررررردهای ایرانی

دختر یکی از همسایه های قدیمی مان، ماشین و خانه که داشت، جهیزیه هم که پدرش برایش فراهم کرد، فقط مانده بود داماد بی عرضه و بی عار و دردشان یک مراسم عروسی برگزار کند که از آن هم شانه خالی کرد و به بهانه اینکه اصصصصلاً پول ندارد و خرج زیاد است و فلان و فلان، بدون عروسی یا حتی یک مهمانی خشک خالی دختر را برد. یعنی خاک بر سر جامعه زنان کنند که استیصالشان در قضیه ازدواج، باعث می شود همچین رفتارهایی با خانواده پسرها و خود پسرها داشته باشند و اینجوری خفت و خواری بکشند؛ فقط کم مانده بود دختر از جیب خودش برای خودش مراسم عروسی بگیرد والا.

پی نوشت:یک پیرمرد افغانی عضو طالبان شرف دارد به این مدل مرررررررردهای ایرانی.

 

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۳۵
یک زن
زنان سرزمین من - مادربزرگ...مادربزرگ...

مادربزرگ!

گم کرده ام در هیاهوی شهر

آن نظربند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من...

من چشم خورده ام...

من تکه تکه از دست رفته ام...

در روز روز زندگی ام...

 

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۲۳
یک زن
زنان سرزمین من - خلف صالح گذشتگانمان شدیمخلف صالح گذشتگانمان شدیم

دوست عزیز لبنانی ام پی ام داده که:

"I present you my congratulations for the deal of nuclear between Iran and the west plus america. It`s a new historic victory of Iran. We follow their news day by day. Mr. Zarif is really a hero. I`m very happy for iran and for you."

اولاً که خب راستش را بخواهید من هیچ وقت این دوستان لبنانی ام را نتوانستم درست درمان درک کنم. چند سال قبل هم یادم است که در مورد نوع دینداری شان گفته بودم که چقدر برایم عجیب اند. این میزان حسن ظن و سادگی و بی شیله پیلگی که من در این جماعت لبنانی دیدم، گاهی به حدی برایم غیرقابل باور بود که شک می کردم نکند خودشان را می زنند به آن راه. خاصه اینکه جزو دوستان حزب الله هم هستند و همین هم تعجبم را بیشتر می کند.

و ثانیاً اینکه بین همه خوشحالی ها و به اصطلاح ...کیف شدن برخی که انگار بزرگ ترین دستاورد جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا به حال حاصل شده باشد و از این طرف هم وااسلاما وااسفاه گفتن های برخی، مهم تر از هسته ای و مذاکره و مفاهمه و الخ، ایدئولو‍ژی انقلاب اسلامی است که گویا در پوست‌نازکی و وادادگی و تسلیم جماعتی از ما- که انگار کم هم نیستیم-، دارد کم کم رنگ می بازد.

مذاکره کردیم، کردیم؛ تحریم ها را برداشتند، نمی دانیم؛ هسته‌ایمان از بین رفت، باز هم نمی دانیم؛ مفاد دقیق مفاهمه چیست؟، خدا می داند؛ بعدها طرف مقابل زیر تعهداتش می زند؟، باز هم خدا می داند؛... این ها را نمی دانیم، ولی این را می دانیم که خسته شدیم، تحمل نکردیم، تاب تحریم ها را نداشتیم، وادادیم. یکسری مان که اصلاً ذهنی و اندیشه ای هم از دست رفته اند.

اصلاً انگار این تمایل به وابستگی، این احساس حقارت در مقابل قدرت که بعضی معتقدند ریشه های عمیق فرهنگی در جامعه ایرانی دارد، مدتی با آمدن ایدئولوژی انقلاب کمرنگ شد و خزید در پستو تا به وقتش بیرون بیاید و باز بشویم همان آدم های گذشته. الان هم سال به سال و ماه به ماه و روز به روز و ساعت به ساعت بیشتر خودش را نشان می دهد و بیشتر پرتمان می کند به همان خوهای پیشینیانمان. داریم می شویم خلف صالح گذشتگانمان. تا آیندگان در موردمان چه بگویند.

و دست آخر اینکه امیدوارم حرف این دوست عزیزم محقق بشود که آخر مکالمه مان گفت:

"I`m sure future is with Iran, because God with Iran"

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۲
یک زن
زنان سرزمین من - ... و من... و منکلماتت قالیچه‌ ایرانی‎ست
و چشم‌هات گنجشک‌های دمشقی
که بین در و دیوار می‎پرند
و قلبم مثل کبوتری بر فراز آب‌‎های دست‌‎های تو پرواز می‎کند
و در سایه‎‌ دست‎بندها، کوتاه و آرام می‏ خوابد

و من دوستت دارم

 

*صرفاً به خاطر قشنگی و لطافت این شعر نزار قبانی

 

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۰
یک زن
زنان سرزمین من - نترس...نترس...

استرس دارم؛ از آن مدل استرس هایی که هر وقت دچارشان می شدم، به جای ایستادن و جنگیدن، پشتم را می کردم و الفرار. از آن مدل استرس های رواعصاب زندگی ام؛ ولی امسال با خودم عهد کرده ام که این عادت بیخود را بگذارم کنار. سفت و محکم بایستم روبروی هر آنچه و هر آنکس که از او واهمه دارم و سخت مبارزه کنم تا شکستش بدهم. امسال سالی ست که باید راست راست توی چشم های مشکلاتم زل بزنم و پنجه بیندازم در پنجه هایشان و پشتشان را بخوابانم زمین. نباید ترسید؛ نباید پشت کرد؛ نباید فرار کرد.

وقتی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۵۰
یک زن