زنان سرزمین من

به سمت نور...

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ
زنان سرزمین من - به سمت نور...به سمت نور...

مهرنوش جون که این روزها از 6 و نیم صبح تا 10 شب و نیم شب باید سر کار باشد، هفت و بیست دقیقه صبح امروز با تمام انرژی های منفی وجودش برای من و چند تا خانم بعدی که نشسته بودند تا نوبتشان شود، سخنرانی می کرد؛ در مورد بدی های عید و اینکه چقدر متنفر است از اینور آنور رفتن و دیدن آدم ها.

نشسته بودم روی صندلی، زیر دستش و می خندیدم. به این همه تفاوت خودم و مهرنوش. بس که عاشق آمدن عیدم؛ عاشق همین ترافیک های شب های نزدیک سال تحویل، همین ریختن مردم توی خیابان ها و جنون خرید کردنشان، عاشق ماهی گلی و سنبل و لاله و جوانه زدن درخت ها، عاشق همه زن هایی که بوی وایتکس و جرم گیر می دهند و ابروهایشان شده این هوا و تار موهای سفیدشان بیرون زده و منتظرند 29 و 30 اسفند بشود تا وسط شلوغی آرایشگاه های زنانه، خودشان را یکجوری جا کنند زیر دست مشاطه.

پی نوشت 1:یکی توی پلاس پیشنهادهایاین وبلاگرا معرفی کرده بود برای درست کردن شیرینی های عید. در کل جای جالبی است. شاید هم یک زمانی خودم همچین وبلاگی زدم.

پی نوشت 2:منو ببر به سمت صبح/ منو ببر به سمت نور/ به سمت نور...

پی نوشت 3:باز هم عید می آید و باز هم اگر تا 5 فروردین زنده باشم، یک سال پیرتر می شوم؛ 32 ســــــــــــــــــــــاله.

 

وقتی...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۶
یک زن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی