زنان سرزمین من

بزن باران... بر فراز شهر سوگواران

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۹ ب.ظ
زنان سرزمین من - بزن باران... بر فراز شهر سوگواران
کاش ببارد آسمان این روزها و شب ها. شدید ببارد. شر شر. طوری که صدایش را بشنوی و بعد بروی زیر آسمان خدا و سرت را بالا بگیری و چشم هایت را از شدت قطرات، ریز کنی و زیر لب بخوانی:

"ریشه در اعماق اقیانوس دارد -  شاید -

                    این گیسو پریشان کرده

                                       بید وحشی باران.

یا ، نه، دریایی است گویی، واژگونه، بر فراز شهر،

                                                 شهر سوگواران." (فریدون مشیری)
 



بعد یکهو یاد العطش بیفتی و به خودت بیایی ببینی قلبت دارد آتش می گیرد و نفهمی باران بیشتر صورتت را خیس کرده است یا اشک.

کاش 1:کاش مداح تکیه بغل خانه مان، وقت شور گرفتن به جای اینکه بگوید: حوسّین، حوسّین یا (عجیب غریب) بگوید حوشین، حوشین، که از دور صدای دوپس دوپس و دیش دیش بدهد، خیلی ساده فقط می گفت: حسین حسین حسین.

کاش 2:
کاش نمی دیدم کسی پشت ماشنیش نوشته باشد: "شمر مگه دستم بهت نرسه"، یا "شمر چه کار بدی کردی"، یا...

کاش 3:
کاش شهر زودتر سرشار شود از دسته های عزا که مثل رود جاری شوند و خون بپاشند در رگ های این شهر مرده.

,,,وقتی...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی